سلام
هميشه وقتي به مرگ فكر مي كنم دلم مي گيره نه اين كه از مرگ بترسم نه از عاقبت مرگ مي ترسم ...
بي حوصله ام درست مثل هميشه ...
تنهايم ولي اينبار تنها تر از هميشه...
غمگينم ولي اينبار غمگين تر از هميشه...
بي كسي ام هم شده سر بار تمام دار و ندارم...
خنده ام مي گيرد به خاطر روز هاي گذشته و گريه ام مي گيرد به خاطر روزهاي نگذشته ام...
مي دانم بعد از مرگم همه برايم دل مي سوزانن همه برايم گريه مي كنند ...
تو بگو مگر انسان بعد از مرگ نيازي به دل سوزاندن دارد مگر تو نمي گي هميشه اخرين ساعت زندگي غمگين است من هم قبول دارم ولي اگر انسان تنها نباشد هيچ موقع غمگين نمي شود ...
هيچ موقع...
اه كه چقدر تنهايم...
به اسمون خيال تنها هم سر بزن تنها خوشحال مي شه...
خوش باشي
باي
تو اين شبها منو هم دعا كن يادت نره...