• وبلاگ : اقليم عشق
  • يادداشت : آخرين ساعت زنگي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    داستان و داستانك زياد مي خونم. اين هم خيلي قشنگ بود. اون حس اهميت ندادنش به اتفاقات اطراف جالب بود. اسكناس هاي پاره، رد شدن از ايستگاه، شناختن كسي كه نامه رو بهش داده...

    يه پيشنهاد:‏

    فكر كنم اگه اين متن رو راست چين كنيد بهتر باشه. البته سليقه شخصي بنده ست.

    جاري باشيد....